خداوند به دو گونه با آفریدگانش به ویژه انسان رابطه تفهیمی برقرار کرده است: 1. گونة کلامی 2. گونة غیر کلامی. بر اساس آیات قرآنی پدیدههای طبیعی همه آیات الهیاند یعنی با تدبر و ژرفنگری در یکایک آنها انسان به صفات حقتعالی راه مییابد و خداوند به وسیله آنها با انسان سخن میگوید. در نوع رابطة کلامی به موجب بیانات قرآن، خداوند با انسان سخن گفته است و این رابطه با الفاظ: کلام، قول، نبأ، القص، وحی و… بیان شده است1.
حقیقت کلام یعنی اثر و خاصیت مترتب بر آن که عبارت از تفهیم مقصود، آشکار کردن نهان و غیب و علنی کردن پوشیدهها و اسرار درونی، دربارة خداوند، صادق است؛ و در قرآن بر این فعل الهی، کلام و قول اطلاق شده است. کیفیت کلام خدا با کلام آدمیان فرق دارد. کلام متعارف در میان افراد بشر متکی بر دستگاههای جسمانی و مادی است و مایه تکامل و پیشرفت میباشد در حالی که خداوند جسم نیست و خواص ماده را ندارد و نیز نقصی ندارد تا بدین وسیله کامل گردد «لیس کمثله شیئ» (شوری، 42.11).
بنابراین، تفاوت کلام خدا با کلام بشر به اختلاف مصداق یا اختلاف مراتب بر
میگردد. یعنی مصداق یا مرتبه کلام آدمی، الفاظ و کلمات است، لکن مصداق و مرتبة کلام خدا دارای کیفیت و گونه دیگری است و ما آدمیان، حقیقت چیزی که خدا آن را کلام مینامد و با آن با پیامبرانش سخن میگوید و نیز چگونگی تحقق آن را نمیدانیم و درک نمیکنیم، لکن چیزی که میفهمیم این است که خواص و آثار کلام بشری از آن سلب نمیشود2.
پیش از این در نوشته دیگری با عنوان معنای کلام الهی(بیّنات، ش24) متذکر شدیم که در موضوع کلام الهی سه مطلب قابل طرح وجود دارد: اول معنای کلام الهی، دوم حقیقت و کیفیت کلام الهی و سوم کیفیت وحی قرآن مجید. در این نوشتار به تفصیل و توضیح مطلب دوم یعنی حقیقت و کیفیت کلام الهی میپردازیم.
در این باره باید گفت: بدون شک ما نمیتوانیم درباره حقیقت این ارتباط، اطلاع زیادی پیدا کنیم چرا که این یک نوع ادراکی است خارج از حدود ادراکات ما و یک نوع ارتباطی است خارج از ارتباطهای شناخته شده بشر، حقیقت این رابطه، وضعی اسرارآمیز دارد. تنها مطلبی که برای ما در اینجا قابل طرح و معقول است اصل وجود یا امکان چنین رابطة مرموزی است و هیچ دلیل عقلی که نافی امکان چنین امری باشد وجود ندارد و به عکس آثار فراوانی بر وجود آن در دست است، گذشته از آیات قرآن که ازمقوله سخن گفتن خدا با بعضی از صالحان صحبت کرده است، میبینیم مردان بزرگی با دعوتی که محتوای آن مافوق افکار بشر است به سوی انسانها میآیند و آنها را به خدا و آیین الهی دعوت میکنند و معجزات و خارق عاداتی که نیز فوق طاقت بشر است با خود دارند که ارتباط آنها را با عالم غیب روشن می سازد، خلاصه آثار نمایان است اما حقیقت آن بر ما مخفی و پوشیده است. بدنیست این موضوع را با مثالی روشنتر سازیم: فرض کنید ما در میان شهر کوران (البته کوران مادرزاد) با دو چشم بینا زندگی کنیم. تمام اهل شهر، بنا بر فرض، چهار حسی هستند و تنها ما هستیم که آدم «پنج حسی» میباشیم. پیوسته با چشم خود، حوادث زیادی را در آن شهر میبینیم و به اهل شهر، خبر میدهیم، اما آنها همه تعجب میکنند که این حس مرموز پنجم چیست که دایره فعالیتش اینگونه وسیع و گسترده است؟ هر قدر بخواهیم درباره حس بینایی و عملکرد آن برای آنها بحث کنیم، بیفایده است و جز شبح مبهمی در ذهن آنها چیزی نمیآید. از یک سو نمیتوانند آن را انکار کنند، چون آثارش را مییابند و حس میکنند و از سوی دیگر نمیتوانند حقیقت بینایی را دریابند چون در تمام عمر حتی یک
لحظه بینا نبودهاند.3
در سورة شوری در آیهای خداوند به صورت سربسته و خلاصه از کیفیت کلام حضرت حق سخن گفته است. البته چنانکه پیش از این گفتیم، حقیقت این رابطه را بیان نفرموده است و برای ما آدمیان اصلاً قابل شناخت نیست. خداوند در آیة مورد اشاره میفرماید: «و ما کان لبشر ان یکلمه اللّه الاّ وحیاً او من وراء حجاب او یرسل رسولاً فیوحی باذنه مایشاء انه علی حکیم.» (شوری، 42.51) «و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی یا از پشت حجاب یا رسولی میفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند چرا که او بلندمقام و حکیم است.»
غالب مفسران شیعه و سنی آیة شریفه فوق را، تفسیررابطة تفهیمی ـ کلامی خدا با بشر دانستهاند که در آیات دیگر به صورت اجمال نیز آمده است.4 بعضی استثنای موجود در آیه را متصل و بعضی منقطع دانستهاند. کسانی که آن را متصل گفتهاند ظاهراً رابطة تفهیمی خدا با بشر را از نوع رابطة کلامی میدانند و آنان که قایل به انقطاع آن هستند به حسب ظاهر به وجود رابطه کلامی اعتقادی ندارند و تفهیم خدا با بشر را از سنخ رابطة دیگری میدانند.5
چنانکه قبلاً گفتیم، اطلاق کلام بر عمل تفهیم و تعلیم خدا با بشر، اطلاق حقیقی است، بنابراین استثنای به «الاّ» در آیه یاد شده، استثنای متصل است و از این رو اقسام سهگانة مذکور در آیه، کلام هستند. از مجموع آیه چنین بر میآید که راه ارتباط پیامبران با خدا منحصر در سه راه است: وحی، از پشت حجاب و فرستادن رسول. آیا اینها به رغم اختلاف در تعبیر، یکی هستند یا سه راه میباشند؟ ظاهراً تردیدی که از مفهوم کلمة «أو» در آیه مستفاد میشود و نیز اختلافی که در نحوه و ترکیب بیان اقسام سهگانه مشاهده میگردد، نشان می دهد که میان آنها تغایر وجود دارد. علامه طباطبایی در همین رابطه مینویسد:
«ظاهر التردید فی الایه «بأو» هو التقسیم علی مغایرة بین الاقسام و قد قید البسمان الاخیران بقید الحجاب و الرسول الذی یوحی الی النبی؛ و لم یقید القسم الاول بشیئ.»6
غالب مفسران به این تفاوت قایل هستند.7 تفاوت اینها در چیست؟ فخر رازی مینویسد:
«رسیدن وحی از جانب خدا به بشر، یا بدون واسطة مبلّغ است یا با واسطة مبلّغ، آن جا که وحی بدون واسطة شخصی دیگر به بشر میرسد یا به این صورت است که عین کلام اللّه را نمیشنود یا اینکه آن را میشنود، در مورد اوّل که نمیشنود مراد از «وحی» در قول خدا «الاّ وحیاً» است. صورت دوم که میشنود مراد از «من وراء حجاب» در بیان آیة شریفه است و صورت سوم آن است که وحی به بشر برسد لکن به واسطة شخصی دیگر و مراد از «ارسال رسول» در قول خدای
تبارک و تعالی همین است.»8
دیگری مینویسد:
«این آیه کلام خدا را بر سه قسم تقسیم کرده، بعضی بلاواسطهاند و بعضی با واسطهاند. آنجا که با واسطه است یا واسطه تنها مُظهر کلام خداست یا آنکه خود مصدر قریب آن است و مصدر نهایی اللّه است، اوّلی وحی است، دومی من وراء حجاب و سومی ارسال رسول.»9
چرا چنین تفاوتی در کیفیت کلام الهی بوجود میآید؟ این تفاوت از کجا ناشی شده است؟ آیا این اختلاف ریشه در عارض شدن حالات مختلف بر ذات حق دارد؟ یا به حالات مختلف انسان کامل بر میگردد؟ بدون تردید فرض اوّل باطل است چرا که خداوند کمال محض و خالی از هرگونه نقص می باشد. در نتیجه دستخوش حالات گوناگون نمیگردد، در همین آیه خداوند به دو صفت علوّ و حکمت توصیف شده است یعنی در بالاترین حد علو و حکمت قرار دارد. بنابراین تصور صحیح از مسأله این است که این حالات مربوط به شخص شنوندة کلام است نه گویندة آن و خداوند به موجب علوّ مقامش چنین است که هر کسی توان شنیدن کلامش را ندارد و چون حکیم است میداند با بشر چگونه سخن بگوید. در نتیجه این تفاوت مراتب، تحقق پیدا میکند.10
آیا خدا بدون واسطه با کسی سخن گفته است؟ آیا با واسطة مُظهر یا از پشت حجاب با کسی تکلم کرده است؟ آیا با واسطة پیک و رسول، نسبت به فردی «کلام الهی» تحقق یافته است؟ آیا این سه قسم کلام به گونة مانعةالخلو است یعنی اگرچه خارج از این سه، گونة دیگری نیست ولی امکان دارد که خداوند با کسی از هر سه قسم سخن بگوید یا به صورت مانعةالجمع است یعنی اجتماع آنها در یک فرد امکان ندارد. بسیاری از مفسران با استفاده از آیة 53 سوره شورا گفتهاند: هر سه قسم، دربارة پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تحقق یافته است.11 و نیز غالباً نوع تکلیم خدا با موسی علیه السلام را از قسم دوم دانستهاند.12
آیهای که معمولاً دربارة نوع تکلیم خدا با موسی علیه السلام مورد توجه و استناد مفسران قرار گرفته، این است که خداوند میفرماید: «فلمّا اَتاها نودی من شاطئ الواد الاَیمن فی البقعة المبارکة مِن الشجرة ان یا موسی إنّی انا اللّه ربُ العالمین.» (قصص، 28.30) «هنگامی که به سراغ آتش آمد از کرانة راست دره، در آن سرزمین پربرکت از میان یک درخت ندا داده شد که: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان.»
بعضی گفتهاند: مشهور این است که موسی علیه السلام کلام اللّه را بدون واسطه شنید، به دلیل
خداوند متعال: «فاستمع لما یوحی» (طه، 20/13) و گفته شده: محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز بدون واسطه کلام خدا را شنیده به دلیل خداوند متعال: «فاوحی الی عبده ما اوحی» (نجم، 53/10) در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی کرد.13
دیگری مینویسد: قسم اوّل دربارة بسیاری از انبیا بوده است مانند نوح علیه السلام که خداوند میفرماید: «فاوحینا الیه ان اصنع الفلک باعیننا و وحینا.» (مؤمنون، 23/27) «ما به نوح وحی کردیم که کشتی در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز.» و از پشت حجاب آنگونه که خداوند در کوه طور با موسی سخن میگفت: «و کلم اللّه موسی تکلیماً» (نساء، 4/164)
و از طریق ارسال رسول آنگونه که دربارة پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمده: «قل من کان عدواً لجبریل فانّه نزّله علی قلبک باذن اللّه» (بقره، 2/97)14
با عطف نظر به آنچه گذشت، معلوم میشود که اجمالاً دربارة پیامبران علیهمالسلام این سه نوع وحی تحقق یافته است. به طور مشخص بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرشته نازل شده و به حضرت موسی علیه السلام از طریق درخت که مصداق قسم دوم است این امر تحقق یافته است. دربارة سایر انبیا مسأله چندان روشن نیست.
وحی
مفسران بر اساس کتب معروف لغت برای وحی معانی زیر را ذکر کردهاند: اشاره، کتابت رساله، الهام و سخن پوشیده و هر آنچه به غیر القا کنی.16اشارة سریع، خواه با کلام رمزی باشد و یا صدای خالی از ترکیب کلامی و یا اشاره با اعضا و یا با نوشتن.17
در اصطلاح قرآنی به معنای خاص (دربارة انسان): «وحی پدیدهای است روحانی که در بعضی از مردم پدید میآید که با آن به حقایق روحی ممتاز میگردند که آنان را سزاوار اتصال به ملأ اعلی میگرداند و این مکاشفه در باطن نفس است یا با شنیدن که گیرنده وحی احساسی ناگهانی را در مییابد که از خارج وجودش بر او نازل میشود و برخاسته از ضمیر خود او نیست.»،18«وحی یک نوع تکلیم آسمانی (غیر مادی) است که از راه حس و تفکر عقلی درک نمیشود بلکه با درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد ـ به حسب خواست خداییـپیدا میشود و دستورات غیبی یعنی نهان از حس و عقل را از وحی و تعلیم خدایی دریافت میکند.»19
وحی به معنایی که گذشت عنوان کلی برای رابطههای مرموز و اسرارآمیزی است که خدا با
آفریدگانش دارد و لذا شامل همة اقسام سهگانهای که ذکر شد میشود. به این معنا وحی در آیات بسیاری آمده است. مانند خداوند متعال: «اِنّا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوحٍ والنبیین من بعده» (نساء، 4/163)؛ «و ما ارسلنا من قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم.» (نحل، 16/43) در این قبیل آیات وحی به صورت مطلق ذکر شده که شامل هر سه نوع یاد شده در بالا میشود.
از سوی دیگر در آیة 51 سورة شورا، تکلیم الهی (وحی) به سه قسم، تقسیم شده است: وحی، از پشت حجاب و ارسال رسول. با ملاحظة این دو دسته آیات میبینیم وحی هممَقسم واقع شده که یکی از اقسام آن وحی است و همقِسم آن و قسیم و همعرض ارسال رسول و من وراء حجاب. جمع میان این دو چگونه صورت میگیرد؟
در اینباره میتوان گفت: چنانکه قبلاً گفته شده، اصل ارتباط تفهیمی میان خدا با بشر، ارتباطی مرموز و اسرارآمیز است و به گونه ای تحقق پیدا میکند که برای ما انسانهای عادی و ساکن در نشئه مادی قابل شناخت و درک نیست. از این نظر با معنای لغوی وحی که در آن اشاره از یک سو و سرعت از سوی دیگر نقشهای اصلی را ایفا میکنند، تناسب دارد و چون چنین است کلمة وحی برای ارتباط مرموز و سریع انبیا با عالم غیب و ذات پاک پروردگار استخدام شده است. این معنا شامل هر سه قسم رابطة کلامی مورد بحث میشود. از طرف دیگر چون ارتباط مستقیم و بالمباشرة خدا با انسان از دو ارتباط دیگر مرموزتر و اسرارآمیزتر است و یکباره در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واقع میشود، اختصاص یافتن لفظ وحی بر آن از اولویت برخوردار است.20
بد نیست در این رابطه به نقل گفتههای تنی چند از مفسران و عالمان علوم قرآنی بپردازیم:
ـ القای در قلب، بر سبیل الهام؛21
ـ سخن گفتن نهانی بدون آنکه واسطهای بین خدا و پیامبر قرار گیرد؛22
ـ آگاه کردن ضمیر و درون بدون صدا کردن؛23
ـ القای در باطن و درون که موحی الیه (پیامبر) آن را درک و احساس میکند مثل اینکه بر صفحه دلش نوشته شده است یا رؤیا در خواب.24
در اینباره که گفته میشود در این قسم، واسطهای بین گوینده و شنونده نیست و ارتباط بالمباشره میباشد، این به چه معنا است؟ معنای آن این است که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یا شنونده و دریافت کننده کلام الهی، همة مراحل واسط میان خود و خدا را طی کرده و مصدر اصیل را ادراک میکند و از آنجا وحی را میگیرد و به همراهش میآورد و الاّ چنین نیست که فیض از
مصدر اوّل ظهور کند و بدون طی مجاری وسط به عالم طبیعت برسد. طفره نه در قوس صعود راه دارد و نه در قوس نزول یعنی نه میسّر و ممکن است که فیض از مصدر اوّلیه آن بدون طی مجرای وسط به سطح نازل عالم هستی که دنیا است برسد و نه ممکن است که یک موجود طبیعی بدون طیّ مجرای وسط به سطح نازل عالم هستی که دنیا است برسد و نه ممکن است که یک موجود طبیعی بدون طی درجات و مراتب متوسط عنداللهی شود. بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که بلاواسطه وحی را از خدا دریافت میکند کسی است که این مراحل وسط را در درون خود طی کرده است.25
این نکته قابل توجه است که وحی از طریق القای به قلب، گاهی در بیداری صورت میگیرد و گاه در خواب و رؤیای صادقه چنانکه دربارة ابراهیم علیه السلام و دستور ذبح اسماعیل علیه السلام آمده است.26
از بعضی روایات استفاده میشود که هنگامیکه ارتباط مستقیم و بلاواسطه میان خدا و پیامبر برقرار میشد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنگینی فوقالعادهای احساس میکرد تا آنجا که گاه مدهوش میشد، چنانکه در توحید صدوق از امام صادق علیه السلام نقل شده که از او پرسیدند: آن حالت مدهوشی که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام وحی دست میداد چه بود؟ فرمود: این هنگامی بود که در میان او و خدا هیچ کس واسطه نبود و خداوند مستقیماً بر او تجلی میکرد.27
این کلمه یک معنای ظاهری دارد که از پشت حجاب معنا میدهد و این معنا متضمن اختصاص به مکان و جهت معین است. این معنا دربارة خداوند محال است، زیرا دلایل عقلی و نقلی فراوانی دلالت دارند بر اینکه غیرممکن است خداوند در مکان و جهت خاصی باشد. او مکان و جهت آفرین است و خود در مکان و جهت قرار نمیگیرد. بنابراین منظور از «من وراء حجاب» یعنی بیرون از شیئ که بر آن احاطه دارد و به همین معنا دربارة خدا آمده است: «واللّه من ورائهم محیط» (بروج، 85/20) و به قول آیتاللّه جوادی آملی در این نوع کلام واسطه (حجاب) مُظهر کلام است اگر از حجاب درخت، موسی علیه السلام گفتار «انی انا اللّه» (قصص، 28/30) را شنید، گوینده، خود درخت نبوده بلکه خداوند بود که از ورا و بیرون شجر که حجاب است با موسی علیه السلام تکلّم فرمود.28
گفتیم که تعبیر «من وراء حجاب» تعبیری مجازی و کنایی است. درباره وجه تناسب آن، گفتههای چندی وجود دارد:
چون در چنین حالتی شخص (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ) کلام خدا را میشنود در حالیکه گوینده را نمیبیند، شبیه به آن است که گوینده از پشت حجاب سخن بگوید و این مشابهت، سبب مجاز در تعبیر شده
است.29
ممکن است مراد از حجاب، حجاب معنوی باشد و آن بدان خاطر است که فاصله میان خدا و بشر به دوری و فاصله میان کمال واجب و نقص ممکن میباشد.30
ممکن است وجه این مجازگویی آن باشد که در جریان وحی، جمیع آفریدگان از شنیدن کلام خدا به جز آن کسی که خدا با او سخن میگوید منع میشوند. ممکن است این بدان خاطر باشد که محل کلام در چنین حالتی از شنونده پوشیده نگه داشته میشود و در نتیجه او نمیداند که از کجا این سخن را می شنود.31
بعضی از مفسران «من وراء حجاب» راشامل رؤیای صادقه بشر نیز میدانند.32
عموم مفسران گفتهاند که مراد از ارسال رسول، القای وحی به واسطه فرشته است و از میان فرشتگان الهی جبرئیل در این رابطه شهرت و معروفیت بیشتری دارد و در قرآن از آن به همین عنوان (پیک وحی) در آیات متعدد یاد شده است. به موجب ظاهر آیة 51 سورة شورا، رسول (واسطه وحی) به اذن خدا خواستههای خدا را وحی می کند. برای نمونه به یکی دو آیه اشاره میشود: «قل من کان عدواً لجبریل فانّه نزله علی قلبک باذن اللّه» (بقره، 2/97)، یا آیه شریفه «نزل به الروح الامین. علی قلبک» (شعراء، 26/193، 194)
درباره این قسم از اقسام سهگانة کلام الهی، مطالبی برای بحث جا دارد مثل اینکه این فرشته چگونه وحی را بر پیامبر فرود میآورد. آیا بر قلب پیامبر یا بر مسامع او نازل میکند و آیا پیامبر او را میبیند یا نمیبیند و… که انشاءاللّه در بحث از کیفیت وحی قرآن مجید به آنها خواهیم پرداخت.
1. وحی در جمیع این اقسام به خدای متعال نسبت صدوری دارد لکن در یکی بلاواسطه و در دیگری معالواسطه. به همین جهت در پارهای از آیات، خداوند مطلق وحی را به خود نسبت داده است مانند: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده.» (نساء، 4/163) و نیز: «و ما ارسلنا من قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم.» (یوسف، 12/109 و نحل، 16/43) و نیز: «بما اوحینا الیک هذا القرآن» (یوسف، 12/3)
2. در ارتباط کلامی به واسطه یک پیک خاص، آیا پیامبر تنها کلمات تکلّم شده را میشنود یا آنکه عملاً شخص گوینده را می بیند؟ از ظاهر پارهای آیات قرآن استفاده میشود که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تنها شنونده کلام فرستاده خدا نبوده بلکه بیننده نیز بوده است، در بحث دیگری این
موضوع را دنبال خواهیم کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آیات مربوط در مقالهای با عنوان معنای کلام الهی توسط نگارنده در شمارة قبلی مجله بینات(24)، به تفصیل آمده است.
2. علاقمندان میتوانند به نوشته نگارنده در همین موضوع مراجعه نمایند.
3. تفسیر نمونه، 20/495ـ497.
4. المیزان، نمونه، مجمعالبیان، تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر جواهر طنطاوی، التمهید فی علوم القرآن، تفسیر موضوعی قرآن مجید، جوادی آملی، ج3.
5. محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، استثناء را منقطع دانسته است و غالب مفسّران آن را متصل گفتهاند.
6. المیزان، 2/314.
7. المیزان، مجمع البیان، تفسیر کبیر، التمهید فی علوم القرآن، التبیان.
8. تفسیر الکبیر ذیل آیة 51 سوره شورا.
9. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، 3/252ـ255، المیزان،2/314.
10. تفسیر موضوعی قرآن مجید، 3/257.
11. التمهید فی علوم القرآن، 1/55، المیزان، 2/55، نمونه، ج20، تفسیرکبیر، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج3.
12. همان.
13. تفسیر الکبیر ذیل آیة 51 سورة شورا بحث چهارم از مسأله پنجم.
14. تفسیر نمونه، 20/499.
15. مجمع البیان، 9ـ10/57 ، 58.
16. خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن کریم/ 105، تفسیر نمونه، 20/489، مجمع البیان، 9ـ10/55.
17. همان.
18. التمهید، 1/26؛ خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن کریم/ 105.
19. علامه طباطبایی،قرآن در اسلام/ 107.
20. در تفسیر الکبیر همین مضمون آمده است، المسألة الأولی، ذیل آیة 51 سورة شورا.
21. همان.
22. المیزان، 2/73.
23. مجمعالبیان، 9ـ10/57.
24. التمهید، 1/55.
25. تفسیر موضوعی قرآن مجید، 3/254ـ256.
26. تفسیر نمونه، 487.20.
27. همان، 20/500؛ المیزان،ج 18 ـ مجمع البیان، ج9ـ10؛ تفسیر موضوعی قرآن مجید، 3/255.
28. تفسیر موضوعی قرآن مجید، 3/253.
29. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ذیل آیه 51 شورا.
30. التمهید، 1/55.
31. مجمع البیان، 9ـ10/57.
32. المیزان، 18/74؛ تفسیر موضوعی قرآن مجید، 3/257.
پایان مقاله